حسن پيرنيا، در کتاب خود به اولين اشارههاي تاريخي به منطقهاي که تون (فردوس) در آن واقع است ميپردازد و ميگويد: «از منطقهاي که تون در آن واقع شدهاست، در کتيبه داريوش با عنوان استاگارتيه ياد شده که نويسندگان قديم ساکارتيا ضبط کردهاند.» اين منطقه ابتدا زير نفوذ مادها بوده و پس از عصر سلوکيان هم از طرف جنوب سرزمين پارت را محدود ميکرده و جز قسمت تون و طبس، بقيه نواحي آن کوير خشک و بيآب و علف بودهاست. هردوت، مردمان اين ناحيه را طايفهاي از پارسيها ميداند و ميگويد که به زبان پارسي سخن ميگفتند و از راه شکار گورخر و غزال روزگار ميگذراندند.
بررسيهاي باستانشناسي و وجود محوطهها و تپههاي باستاني، رونق اين ناحيه را تا پيش از اسلام بهخصوص در عصر تاريخي به اثبات رساندهاست. قديمي ترين آثار يافتشده در شهرستان فردوس توسط باستانشناسان ميراث فرهنگي خراسان، مربوط به هزاره دوم پيش از ميلاد است و از آن پس آثاري از هزاره اول، دوران ساسانيان و دورههاي مختلف اسلامي يافت شدهاند که تداوم حيات طولاني در اين شهر را نشان ميدهد.
اين شهر تا سال 1308 خورشيدي، تون نام داشته و در متون قديمي اغلب به نام بلده طيبه تون و در مکاتبات دوره صفويه، به نام دارالمؤمنين تون ناميده شدهاست.نخستين کتاب موجود که از تون نام برده، اشکالالعالم جيهاني متعلق به قرن چهارم هجري است که از تون به عنوان شهري آباد و بزرگ ياد کردهاست.از آن به بعد نام تون به مناسبتهاي مختلف در متون و سفرنامهها ديده شده و اغلب از آن به عنوان شهري بزرگ و آباد نام برده شدهاست.دلايل و شواهد تاريخي نشان ميدهد که در گذشتههاي دور که تون اهميت و اعتباري تاريخي و جمعيتي داشته، به ويژه تا دوران اقتدار اسماعيليه و حتي سدههاي پس از آن، به ولايت قهستان تعلق داشتهاست. ايالت تون يکي از مناطق قهستان بوده که بعد از الموت، دومين مرکز مهم فرقه اسماعيليه بوده و تا حمله مغول دوام داشتهاست. آثار به جا مانده از دژهاي آن دوران، مانند کوه قلعه فردوس، قلعه دختر بشرويه و قلعه حسنآباد هم اکنون نيز قابل مشاهدهاند.
ناصرخسرو قبادياني، در سده پنجم هجري، خبر از وجود چهارصد کارگاه زيلوبافي در شهر تون دادهاست:
«شهر تون شهر بزرگ بودهاست اما در آن وقت که من ديدم اغلب خراب بود و بر صحرايي نهادهاست و آب روان و کاريز دارد و بر جانب شرقي باغهاي بسيار بود و حصاري محکم داشت. گفتند در اين شهر چهارصد کارگاه بودهاست که زيلو بافتندي و در شهر درخت پسته بسيار بود در سرايها و مردم بلخ و تخارستان پندارند که پسته جز بر کوه نرويد و نباشد.»
در بسياري از دورههاي زماني، تون در کنار قائن، يکي از دو شهر مهم و بزرگ ولايت قهستان بوده و نامش را همراه قائن و گاه در ترکيب با آن، به صورت «تونوکين» (تون و قاين) به جاي قهستان به کار ميبردهاند.مارکوپولو نيز در سفرنامه خود، از منطقه قهستان با نام تونوکين ياد کرده که اشاره به تون و قاين دو شهر بزرگ اين بلاد داشتهاست.در دورههاي اخير که قائن اهميت پيشين خود را از دست داده بود، تون به همراه طبس منطقه واحدي را تشکيل داده و عبارت تون و طبس جاي تون و قائن را گرفت.
مردم شهر تون در حمله مغول قتل عام شدند و چهل هزار نفر از اسماعيليه در تون کشته شدند به طوري که از کشتهها پشته و تپه ساخته شده و روي آن تپه، تخت هلاکوخان قرار داده شدهاست. اين تپه که به «تخت هلاکو» معروف شده بود.
حمدالله مستوفي در نزهةالقلوب در مورد فردوس گفتهاست: «در اول شهر بزرگ بوده و اين زمان شهري وسط است و وضع آن شهر چنين نهادهاند که اول حصاري به غايت بزرگ نهاده و خندق عميق بيآب دارد و بازار درگرد حصار درآورده و شهر و خانهها در گرد بازار و باغات و توتستانها در گرد خانهها و غلهزار در گرد باغات و در گرد غلهزارها بندها بسته که آب باران ميگيرند و آب بِدان غله ميبرند و در آن بندها خربزه بيآب زراعت ميکنند که به غايت شيرين ميباشد و آبش از کاريزها است و هواي معتدل و حاصلش غله و ميوه و ابريشم باشد.» اين شهر داراي ارگي بزرگ بود که ساخت آن را به عمرو ليث صفاري نسبت ميدهند. در دوره صفويه و در زمان پادشاهي شاه تهماسب اول اين ارگ مرمت گرديد.
تون که در دوره صفويه به خوبي رشد کرده بود، در قحطي قرن يازده بيشتر جمعيت خود را از دست داد.
از آن به بعد نام تون به مناسبتهاي مختلف در متون و سفرنامهها ديده شده و اغلب از آن به عنوان شهري بزرگ و آباد نام برده شدهاست.دلايل و شواهد تاريخي نشان ميدهد که در گذشتههاي دور که تون اهميت و اعتباري تاريخي و جمعيتي داشته، به ويژه تا دوران اقتدار اسماعيليه و حتي سدههاي پس از آن، به ولايت قهستان تعلق داشتهاست. ايالت تون يکي از مناطق قهستان بوده که بعد از الموت، دومين مرکز مهم فرقه اسماعيليه بوده و تا حمله مغول دوام داشتهاست. آثار به جا مانده از دژهاي آن دوران، مانند کوه قلعه فردوس، قلعه دختر بشرويه و قلعه حسنآباد هم اکنون نيز قابل مشاهدهاند.
ناصرخسرو قبادياني، در سده پنجم هجري، خبر از وجود چهارصد کارگاه زيلوبافي در شهر تون دادهاست:
«شهر تون شهر بزرگ بودهاست اما در آن وقت که من ديدم اغلب خراب بود و بر صحرايي نهادهاست و آب روان و کاريز دارد و بر جانب شرقي باغهاي بسيار بود و حصاري محکم داشت. گفتند در اين شهر چهارصد کارگاه بودهاست که زيلو بافتندي و در شهر درخت پسته بسيار بود در سرايها و مردم بلخ و تخارستان پندارند که پسته جز بر کوه نرويد و نباشد.»هاي زماني، تون در کنار قائن، يکي از دو شهر مهم و بزرگ ولايت قهستان بوده و نامش را همراه قائن و گاه در ترکيب با آن، به صورت
مردم شهر تون در حمله مغول قتل عام شدند و چهل هزار نفر از اسماعيليه در تون کشته شدند به طوري که از کشته
حمدالله مستوفي در نزهة
تون که در دوره صفويه به خوبي رشد کرده بود، در قحطي قرن يازده بيشتر جمعيت خود را از دست داد.
از آن به بعد نام تون به مناسبت
ناصرخسرو قبادياني، در سده پنجم هجري، خبر از وجود چهارصد کار
«
در بسياري از دورههاي زماني، تون در کنار قائن، يکي از دو شهر مهم و بزرگ ولايت قهستان بوده و نامش را همراه قائن و گاه در ترکيب با آن، به صورت «تونوکين» (تون و قاين) به جاي قهستان به کار ميبردهاند.مارکوپولو نيز در سفرنامه خود، از منطقه قهستان با نام تونوکين ياد کرده که اشاره به تون و قاين دو شهر بزرگ اين بلاد داشتهاست.در دورههاي اخير که قائن اهميت پيشين خود را از دست داده بود، تون به همراه طبس منطقه واحدي را تشکيل داده و عبارت تون و طبس جاي تون و قائن را گرفت.
مردم شهر تون در حمله مغول قتل عام شدند و چهل هزار نفر از اسماعيليه در تون کشته شدند به طوري که از کشتهها پشته و تپه ساخته شده و روي آن تپه، تخت هلاکوخان قرار داده شدهاست. اين تپه که به «تخت هلاکو» معروف شده بود.
حمدالله مستوفي در نزهةالقلوب در مورد فردوس گفتهاست: «در اول شهر بزرگ بوده و اين زمان شهري وسط است و وضع آن شهر چنين نهادهاند که اول حصاري به غايت بزرگ نهاده و خندق عميق بيآب دارد و بازار درگرد حصار درآورده و شهر و خانهها در گرد بازار و باغات و توتستانها در گرد خانهها و غلهزار در گرد باغات و در گرد غلهزارها بندها بسته که آب باران ميگيرند و آب بِدان غله ميبرندها و غله